چرا مشاوره ؟
شکی نیست که زندگی مشترک دست اندازهایی دارد که باید برای عبور از آنها از دیگران کمک و مشورت گرفت. نیاز انسان به مشاوره آنقدر زیاد است که امام علی علیه السلام در مورد آن فرموده اند:
« لا یَستَغنِی العاقِلُ عَنِ المُشاوَرَةِ.»1« انسان عاقل هیچ گاه از مشورت با دیگران بی نیاز نمی شود »
یعنی عقل انسان حکم می کند مشورت کند. همچنین در کلام دیگری از ایشان آمده:
« لا ظَهِیرَ کالمُشاوَرَة»2 یعنی «هیچ پشتیبانی مثل مشورت نیست »
اما دلیل اینکه عقل به مشورت دستور می دهد و هیچ پشتیبانی مثل مشاوره نیست این است که مشورت انسان را از سقوط و دچار شدن به بسیاری از مشکلات حفظ می کند چنانچه در کلامی از امیر المومنین علیه السلام آمده : «المُستَشِیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَطِ. »3 «کسی که مشورت کند از سقوط در امان است . »
اما چرا برای حل مشکلات و معضلات زندگی اینقدر به مشورت توصیه شده ؟ برای یافتن پاسخ کافی است به این روایت از امام علی علیه السلام توجه کنید :
«إنّما حُضَّ على المُشاوَرَةِ لأنّ رَأیَ المُشیرِ صِرْفٌ، ورَأیَ المُستَشِیرِ مَشُوبٌ بالهَوى »4« به مشورت تاکید و توصیه شده زیرا نگاه مشاور به خالی از گرایش و انگیزه است و نظر مشورت گیرنده همراه با گرایش و میل هایی است».
در توضیح این روایت به این مثال توجه کنید : خانم خانه مدتی است تفریح ندارد و در اثر روزمرگی دچار بدخلقی شده و بهانه گیری می کند ولی خودش فکر می کند چون مدتی قبل درخواست خرید طلا داشته، ولی به علت کمبود پول، موفق به خرید، نشده اند الان حالش گرفته شده؛ البته خانم قصه ما علاقه زیادی به طلا دارد. زن و مرد با این نظر، به مشاور مراجعه می کنند و زن سعی می کند مشکل را به نخریدن طلا ربط دهد چون خودش آن را دوست داشته و موفق به خرید آن نشده، در اینجا مشاور چون همان حالت زن به طلا را ندارد و همه جانبه به مسئله نگاه می کند می تواند تشخیص دهد بد خلقی زن، بیشتر به نداشتن تفریح و مشغله مفید، مربوط است و نخریدن طلا یک بهانه کوچک، برای دامن زدن به مشکل است .
_______________________________________________________________
:1غرر الحکم: 10693
2: نهج البلاغه: حکمت 54
3: غرر الحکم: 1207
:4 غرر الحکم: 3908
آتش با آتش خاموش نمی شود:
از اتفاقاتی که در زندگی انسانها رخ میدهد، اختلاف نظر و اصطکاک در بعضی مسائل است. زندگی مشترک نیز، گاهی محل بروز دعوا و اختلاف بر سر بعضی موضوعات است. معمولا در این مواقع، صدای دو طرف، بلند شده و زن و مرد هر کدام به دنبال اثبات نظر خودشان هستند. وقتی شعله های اختلاف بالا میگیرد، بنا به فرموده امام علی علیه السلام کینه های قدیمی همچون خاکستر زیر آتش شروع به فوران می کنند «الغَضَبُ یُثِیرُ کَوامِنَ الحِقدِ.»1. در حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام آمده که وقتی کسی غضب می کند کلید های شر و بدی را بدست می گیرد« الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَر»2. در این حالت، عقل به شدت، در برابر قوه های نفسانی مغلوب شده و نمی توان انتظار داشت، طرفین حرف های عادی بزنند و رفتارهای عاقلانه از خود بروز دهند .
پس راه چیست ؟ بهترین کار این است که، اولا زن و مرد یا یکی از آن دو، قبل از اینکه کار به جاهای باریک بکشد خونسردی خود را حفظ کنند و اجازه ندهند تنش و اختلاف، بیشتر شود . در سفارشی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیر المومنین علیه السلام اینگونه آمده : «یا علیُّ، لاتَغضَب»3یعنی یا علی غضب نکن، زیرا اگر انسان از اول وارد این وادی نشود، برای برون رفت دنبال راه نمی گردد . در حالت طبیعی، معمولا انسان ها توجه ندارند که ادامه یافتن اختلاف، باعث شدید شدن واکنش ها و عمیق شدن ناراحتی ها می شود به همین دلیل آنها باز به رفتار خود ادامه داده و حتی کار را به ضرب و جرح می کشانند زیرا به این نکته توجه نمی کنند که خاموش کردن آتش به وسیله آتش دیگری ممکن نیست بلکه برای خاموش کردن آتش، باید از آب کمک جست .
اما راهکارهای مهم اهل بیت علیهم السلام که همچون آبی بر شعله های خشم و غضب است :
1: تغییر حالت فیزیکی : در روایتی از پیامبر اکرم آمده که به هنگام غضب باید تغییر وضعیت فیزیکی داد :«إذا غَضِبَ أحَدُکم وهو قائمٌ فَلْیَجلِسْ، فإن ذَهَبَ عَنهُ الغَضَبُ وإلّا فَلیَضطَجِعْ»4 یعنی هنگامی که عصبانی شدی، اگر ایستاده ای بنشین، پس اگر عصبانیت برطرف نشد دراز بکش. این روایت، بیانگر این است که یکی از راهکارهای پایین آوردن شعله خشم تغییر وضعیت فیزیکی است.
2: راه دوم، تعقل و تفکر است. در روایتی شریف، از پیامبر اکرم اینگونه آمده است : «فإذا غَضِبتَ فَاقعُدْ وتَفَکَّرْ فی قُدرَةِ الرَّبِّ علَى العِبادِ وحِلمِهِ عَنهُم»5 یعنی هنگامی که عصبانی شدی، بنشین و در مورد قدرت خداوند و حلم و صبر او بر بندگانش فکرکن.
۳. وضو گرفتن. در روایتی از پیامبر اسلام آمده : «فإذا غَضِبَ أحَدُکم فَلْیَتَوَضَّأْ»6 یعنی هرگاه یکی از شما عصبانی شد وضو بگیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1: غرر الحکم: 2164
2: الکافی: ج2/ ص303
3: تحف العقول: ص 14
4: همان
5: الترغیب والترهیب: ج3/ ص450
6: همان ص 451